داستان درباره ی کشف ابزاری است که نژادی قدیمی و پیشرفته میلیونها سال قبل آن را ساخته اند. این شی، تک سنگی است که در ماه کار گذشته شده است . سنگ نوعی جعبه ی اسرار است… قالب داستان های کلارک، بخصوص اودیسه ها، قالبی اساطیری و نمادین است، دارای ابهام و ایهامی است که تنها می تواند از ذهنی پیشرس نسبت به وقایع آینده نشات گیرد. بیان نویسنده گاه به نظر می آید که برگرفته از عرفان شرقی است. ۲۰۰۱: ادیسه فضایی، ملهم از عرفان اساطیری، اساطیر یونان، عرفان بودیسم و هند است. او انسان را به ماوراء ماده می برد. شیوهٔ کلارک منحصر به فرد است، کلارک علم را در قالب اسطوره بیان می کند، اسطوره را چنان لباس علم می پوشاند که دیگر اسطوره به نظر نمی رسد. علم و نظریه های علمی را چنان می شکافد که خواننده عامی به باغ باورها می رود و عالم به گلزار اندیشهٔ ژرف. در اودیسه ها شما با تخیل باور نکردنی نویسنده در قالب «تکسنگ سیاه» که با آموزش خود به آدم-میمون ها، نسل در حال انقراض آنها را هدایت کرده و به پیش می راند. در فیلم راز کیهان در یک صحنه بدیع و استثنایی، کوبریک انسان میمون نمای اولیه در حال پرتاب استخوان شکارش را نمایش می دهد که پس از آن صحنه قطع و به داخل سفینه دیسکاوری می رود، ۴ میلیون سال بعد، و در انتها استحاله فرمانده بومن را با شگفت آورترین بیان ممکن به تصویر می کشد. کلارک در نوشتن مقالات و کتابهای علمی توانایی فوق العاده ای دارد. او پس از جنگ جهانی دوم، طی مقاله ای با محاسبه دقیق نشان داد که اگر سه ماهواره در ارتفاع ۳۶ هزار کیلومتری زمین قرار گیرند، می توانند تمام سطح کره را تحت پوشش خود قرار داده و امر مخابرات از هر نقطه زمین به نقطه دیگر را به راحتی انجام دهد. این نظریه زمانی مطرح شد که موشکها حتی قادر نبودند به ارتفاعات پایین در مدار دست یا بند و اصولا پرتاب ماهواره یک رویا به شمار می رفت. اینک این مدار به افتخار او به نام مدار کلارک نام گذاری شده است.