خاله دنیز و خانواده در خانه ی سازمانی کوچکی اسکان دارند. عمو ژو بیکار شده و به همین دلیل دچار افسردگی است. او همیشه بر روی صندلی می نشیند و به روبه رویش خیره می شود و کمتر به دیگران توجه دارد. با آن که هفت فرزند دارد، تنها لی لی به سراغ او می رود. روزی عمو ژو ناپدید می شود و سرانجام او را درخرابه ای کنار خانه پیدا می کنند. عمو ژو از فردای آن روز با کمک لی لی زمین را تمیز می کند و می کارد و آنجا را به باغچه سرسبزی تبدیل می کند و کلبه ای با مواد دور ریز می سازد. لی لی پس از پایان تابستان به خانه شان برمی گردد. هنگامی که پس از دو سال به آنجا برمی گردد مشاهده می کند که بولدوزرها در حال تخریب زمین و کلبه هستند و اهالی مات و مبهوت، بدون آنکه بتوانند کاری کنند در حال تماشا هستند. ولی عمو ژو ناامید نمی شود و به لی لی قول می دهد که زمین دیگری را به باغچه تبدیل خواهد کرد. پرداختن به زندگی سخت مهاجران درغربت و بیان مشکلات زندگی آنان و پیامدهای ناشی از بیکاری و مقابله با افسردگی و مصائب کودک تک والد از نکاتی است که در کتاب « کلبه عمو ژو » به آن ها پرداخته شده است.