کتاب گوزن سیاه سخن می گوید ، داستان فوق العاده و الهام بخش اوگلالا لاکوتا ، «گوزن سیاه» (1863–1950) و مردمش در طول سال های گرگ و میش قرن نوزدهم، چیزی بیش از یک نگاه ارزشمند به یک زمان از دست رفته را به خوانندگان ارائه می دهد. چشم اندازهای چشمگیر این کتاب که با وسواسی دقیق توسط جان ج نیهارت توصیف شده اند، این کتاب را به یک کتاب کلاسیک تبدیل کرده است که از ژانرهای مختلف عبور می کند. چه به عنوان داستان تلخ زندگی لاکوتا ، به عنوان تاریخ یک ملت بومی ، و چه به عنوان یک وصیت معنوی ماندگار و فراموش نشدنی است. گوزن سیاه در سال 1930 در داکوتای جنوبی با شاعر ، نویسنده و منتقد برجسته جان جی. نیهارد دیدار کرد و از نیهارت خواست که داستان خود را با جهان به اشتراک بگذارد. نیهاردت تجربیات اوگلاکا را در این کتاب قدرتمند و الهام بخش ارائه داده است.ماجرای «گوزن سیاه» که به زبان بومی «سو» گفته شده و پسرش آن را برای نویسنده کتاب ترجمه کرده مجموعه ای از خاطرات ، وقایع و حوادث و یادآورده های «گوزن سیاه» است که نویسنده آن را به گزارش تاریخی به هم پیوسته و ساوقت یافته ای از زندگی و شهود پیرمرد مقدس سرخ پوست تبدیل کرده است .«گوزن سیاه» در این کتاب از موضوعات متفاوتی سخن می گوید ، از جمله : از گذشته سرخپوستان، از اندیشه ها و نگرش آنان به زمین و انسان ها و موجودات، از عرفان سو، از جنگ های سرخ پوستی، از نبرد لیتل، بیگ هورن تا قتل عام سرخپوستان دروونددنی (در سال ۱۷۹۰م). از احساس ها و داوری ها و به طور کلی از جهان نگری سرخ پوستان سخن می گوید و گوشه هایی از ماجرا سرخپوستان ، به ویژه در مواجهه با سفید پوستان را به تصویر میکشد.