«فریاد بلند عصیان: نگرشی به زن در آثار فروغ فرخزاد» نوشته منصوره اشرافی(-۱۳۳۴)، نویسنده و پژوهشگر ادبی ایرانی است. او در این کتاب به بررسی نقش و جایگاه زن در شعر فروغ فرخزاد(۱۳۴۵-۱۳۱۳) پرداخته است. بدیهی ست که شکل گیری تاریخ ادبیات نوشتاری زنان براساس شرایطی مانند شرایط مادی، روان شناختی و اعتقادی و غیره بوده و این شرایط و عوامل نقش تعیین کننده و مهمی در روند تشکیل و تکامل این شاخه از ادبیات داشته است. در مورد فروغ فرخزاد و شعر او بسیار، نوشته شده و از زوایای مختلف آثار او مورد نگاه و بررسی قرار گرفته است. برای بررسی شعر فروغ، نگاه به شرایط خاص اجتماعی که او در آن می زیسته و وضعیت زنان درآن اجتماع و موقعیت نوشتاری زنان در تاریخ ادبیات و نیز نگاه به نقش زن در ادبیات و چگونگی تطابق مفاهیم بر وجود زن، الزامی و اجتناب ناپذیر است. فروغ، شخصیت خود و حالات مختلف روحی اش را در تمامی آثارش منعکس کرده است و در مورد او نوشتن زندگی نامه و شرح حال بی معنی جلوه می کند، چرا که از میان تمام آثار و نوشته های او می توان نقبی به زندگی اش زد. نه تنها نقبی به زندگی او بلکه به زندگی تمام زنانی که در هستی خود با مفاهیمی چون عشق، مرگ، زیستن، یأس و امید به طور اجتناب ناپذیری روبه رو هستند. بدون در نظرگرفتن ارتباط زن با این مفاهیم و بدون در نظر گرفتن تعاریفی که از ارتباط کلیشه ای زن با این مفاهیم ارائه شده و بدون مقایسه ی رفتارهای کلیشه ای و از پیش تعیین شده برای زن در این مقوله ها، نمی توان به عصیان سترگ فروغ در تمامی زوایای رودررویی با این مفاهیم پی برد. در این نوشته ی مختصر سعی شده است تا حد امکان و به طور خلاصه از نگرش به موقعیت زن در هنر و ادبیات نشان ره یافتی به سوی شناخت بیشتر از فروغ فرخزاد بیابیم.