وقتی تمام گذشته، و آزموده های زندگی تجربه هایی تلخ بوده اند و ناگوار و همواره زیر تیغ قضاوت نزدیکان بوده ای تا کامل باشی و بی نقص؛ و چنین نبوده ای ناگهان با آمدن یک نفر که کامل است از هر لحاظ: از ظاهر گرفته تا رفتار و رابطه و زمزمه هایی عاشقانه که از کامل بودن تو می کند آنچه که هیچ گاه و از هیچ کس در زندگی نشنیده ای... دیگر از زندگی چه انتظاری داری؟ با او که اهل هر تجربه و ماجرایی ست دل می سپاری به جاده های ناشناخته برای رسیدن به مقصدی که خودت نیز نمی دانی چگونه جا و مکانی هست؟ سفر با تو و او آغاز می شود اما مسیر به تو می آموزد که همسفرت چه کسی است و قبل از این کجا بوده و چه گذشته ای داشته است؟ می روی با خیال رسیدن به خانه ای رویایی در کنار همراهی بی عیب و نقص ولی سرنوشت برایت خوابی دیگر دیده است. فقط باید رفت و رسید... تا دید: خانه ای در جاده «رودخانه وحشی»