کتاب «سر گذاشتن روی زانوی ابن سیرین» نوشته ی «حسین باقری» مجموعه ای از ده داستان کوتاه در حرکت بین رویا و واقعیت، خواب و بیداری ست. سیر حرکتی داستان ها به گونه ای ست که مرزهای روایت به طور مدام بین خیال و واقعیت در رفت وآمد است. قصه های این کتاب با اینکه در معنای رایج، به هم پیوسته نیستند، اما ارتباط ویژه ای با یکدیگر دارند. ارتباطی که زبان درونی آن ها، لحن و درونمایه را شامل شده و جنبه های سورئالیستی شان به طنز ظریف نهفته در آن ها فرمی می بخشد که به مانند بسیاری از آثار نویسندگان جنوب، تاریخ، فرهنگ، افسانه ها، اساطیر و اقلیم مردم جنوب را می شود به عینه در آن ها دید. داستان های کتاب «سر گذاشتن روی زانوی ابن سیرین» که روح شاعرانه ی نویسنده اش به خوبی در جای جای کتاب نمود دارد، به هیچ وجه در فضایی غیرمدرن سیر نمی کند و می توان در تک تک آن ها زندگی مدرن و شهری را دید که همواره نظری به سنت هایی دارد که ذهن و زبان و جهان فکری اش را به خود مشغول کرده است. در لحظه های بسیاری از داستان های کتاب، رنگ و بوی جنونی به مشام می رسد که انگار سویه ای نقادانه نسبت به جهان پیرامونی دارد. شاید بی جهت نیست که در بخشی از داستان «سر گذاشتن روی زانوی ابن سیرین» یکی می گوید: «اینا همه شون یه مشت دزدن. کله های ما رو می دوشن و خوابامون رو تا آخر می مکن. وادارمون می کنن از همه چی مون بزنیم، به جاش فقط بخوابیم.»