کتاب پیش رو روایت گر داستانی واقعی است، داستانی که نگارش آن 7 سال به طول انجامیده و از زندگی دختری معصوم و پاک اما ساده حکایت دارد که در روزگار باید ها و نباید ها زندگی می کند، روزگاری که بر او سخت می گیرد و عشق را جز در چارچوبی مشخص نمی پذیرد. این دختر با خامی و ناآگاهی خود قدم در مسیر عشق می گذارد، مسیری که ناهموار است و دشوار، راهی که او را به مبارزه می طلبد، مبارزه ای با دست هایی خالی که باید به تنهایی صورت بگیرد. فریده نام دختری است که از او می خوانیم، او دبیرستانی است و عاشقی سینه چاک دارد، عاشقی که شاید خیلی از دخترها از دیدنش قند توی دلشان آب بشود اما فریده دل خوشی از او ندارد و حضور هر روزه اش کابوس دختر شده است.