این کتاب روایتگر ماجرایی است که در دوران کرونا به وقوع می پیوندد، ویروس منحوسی که به ناگاه دنیا را تحت سلطه ی خود قرار داد و تقریبا زندگی همه ی انسان ها تحت تاثیر آن تغییر کرد و وحشت و اضطرابی مرموز در گوشه و کنار ذهن انسان ها جای گرفت. امیر و یونس دو دوست صمیمی اند، آن قدر صمیمی که می توان آن ها را برادر یک دیگر خواند برادرهایی که ده سال است همدیگر را می شناسند و زمین تا آسمان با هم متفاوت اند، یکی متعلق به خانواده ای مرفه است و دیگری اصلا خانواده ای ندارد، تنها خانواده ی امیر، یونس است. اکنون امیر به اعماق چاهی وسط بیان سقوط کرده و یونس را بالای چاه می بیند، اما چهره و حرکات او شبیه کسی که قرار است ناجی اش باشد نیست، انگار بیشتر مضطرب است و پریشان، بیشتر نگران است که آیا رفیق چند ساله اش مرده یا نه، انگار هیچ قصدی برای کمک رسانی ندارد و تنها می خواهد از مرگ او اطمینان حاصل کند!