داستانی که رازی از سال های گذشته را در خود پنهان کرده است، ماجرا و اتفاقاتی که همه را مجاب کرده که “توفان مایه شرمساری خانواده است و “توتیا را به جرمی نامعلوم به دختری مبدل کرده که مهر و عطوفت اطرافیانش از او صلب می شود. هرچند در این میان کسانی هستند که لطف و محبت بی دریغ خود را نثار توفان و یگانه دخترش می کنند. راز دفن شده در گذر زمان باید یک روز آشکار شود و خاطرات فراموش شده باید بعد از سالیان دراز با سفری به ده جان بگیرند تا دخترک از حقیقتی که سال ها از آن بی خبر است، آگاه شود. داستانی از دو سرنوشت مشابه که با فاصله ی زمانی بیش از بیست سال شکل می گیرند.