کتاب مصور حاضر از سری کتاب های «مهتاب، واحد کودکان و نوجوان محراب قلم» و داستانی است که با زبان ساده و روان برای کودک و نوجوان نگاشته شده است. در داستان می خوانیم: «تنها چیزی که در آن لحظه نمی خواستم، این بود که راهی سفر شوم. پدرم می گفت یک نفر از شما به باید به «آلفا» برود و به عمه «کاترین» در بستن چمدان هایش کمک کند تا به زمین برگردد. عمه «کاترین» تمایل داشت من این کار را بکنم. گفتم غیرممکن است. رفت وبرگشتم ماه ها طول می کشد، درصورتی که چند روز دیگر مسابقات بسکتبال شروع می شود و تیم به ما نیاز دارد. من کاپیتان تیم بسکتبال کلاس های ششم بودم ولی انگار این موضوع برای پدرم مهم نبود».