«تام سوئیفت» نام مخترع جوانی است که با اختراعات و اکتشافاتش ماجراهایی می آفریند. او دو دوست صمیمی دارد که معمولا همراهیش می کنند، «یولاندا آپونته» که او را «یو» صدا می زند و « باد بارسلی» که پسری شوخ و بامزه است. ماجراهای «تام سوئیفت، مخترع جوان» اثر ویکتور اپلتون در ۶ جلد منتشر شده است که در جلد اول با نام «به سوی اعماق» ماجرای سفر او به اعماق دریا و حوادث هیجان انگیزی را می خوانید که تام با آنها دست و پنجه نرم می کند: خواهرم سندی پشت میز صبحانه نشسته بود. قاشقش را طوری در دست گرفته بود که انگار می خواست آن را دقْ دقْ به لبهٔ میز بزند. سندی یک سال از من کوچک تر است. او همیشه می خواهد همهٔ کارهای مرا تقلید کند. گاهی واقعا عذاب آور، اما راستش را بخواهید چنین خواهری برای هیچ دانشمند تحقیقات پایه ای دیگری در شرکت سوئیفت یا هیچ جای دیگر وجود ندارد. سندی ذهن بسیار فعالی دارد، با یک حافظهٔ تصویری که همین، باعث می شود گاهی غیرقابل تحمل شود! برایش توضیح دادم: «من می روم چون یک سری اختراعات جدید دارم و می خواهم آزمایششان کنم.» «واقعا؟ مثلا چی؟» دربارهٔ لباس غواصی و دستگاه شوک کوسه ای برایش گفتم. همان طور که شیر درون کاسه اش را برای پیدا کردن آخرین دانهٔ کورن فلکس به هم می زد، گفت: «خیلی هم عالی به نظر نمی یاد. فکر می کنم این دفعه حتما باید همراه تو بیام.» گفتم: که چی؟ که جدیدترین نظریهٔ ریاضی ات را آزمایش کنی!» سندی پاهایش را به زمین کوبید: «من تا به حال جایی نرفته ام که کار هیجان انگیزی انجام بدم!»