هرچند نقد، آن هم از نوع ادبی اش، با وجود عمر طولانی آن که مساوی با روزگار دراز ادبیات است مثل خود ادبیات فاقد تعریفی منسجم و جامع است، در معیار تمایز خوب و بد بودن آثار ادبی چندان تردیدی نیست. بی شک امروزه نقد ادبی غالبا به منزلة نوعی دانش و فن مطرح است و مثل بسیاری از دانش ها، یک ریشه با شاخ و برگ های متنوعی قابل شناسایی است. اگر در آثار نقد گذشتگان به آن جنبه از جنبه های ادبیات پرداخته می شود که به گونه ای به صورت و شکل و رو ساخت اثر مربوط می گردد و این البته به نگاه خاص و محدود بزرگان نقد گذشته به آثار ادبی به عنوان صرفا یک «نوع » ربط دارد در روزگار ما نقد مثل آثار ادبی انواعی دارد. این تنوع بی شک ناشی از نگرش همه گیری است که ناقدان به ادبیات به عنوان یک «واحد » کل دارند.