در این کتاب, ‘جک جان فرانسیس ولش’, مدیر عامل شرکت ‘جنرال الکتریک ‘ـ در قالب سرگذشت نامه از بیست سال تلاش خویش در این شرکت سخن می گوید که حاوی نکاتی است برای استفاده دیگر مدیران .کتاب در پنج بخش اصلی تدوین یافته است .نویسنده در بخشی از کتاب خاطر نشان می شود’ :برخلاف آن چه شهرت دارد, من اغلب بسیار با احتیاط عمل می کردم .من بسیار بردباری با مدیرانی به خرج می دادم که علاقه یا توانایی رویارویی با واقعیت را نداشتند . در برخی از خرید شرکت ها دو دل بودم, در پذیرفتن اینترنت کند عمل کردم, حتی در برهم زدن آن چه تشریفات و سنت های دیوان سالاری به شمار می آمدند, بیم از خود نشان می دادم …با این همه جنرال الکتریک سازمانی شده است که دگرگونی را عزیز می شمارد, اندازه خود را برای پذیرش خطرها به کار می گیرد و نگاهش را به بیرون به سوی مشتریان و نه به سوی خود متمرکز می سازد . من همواره بر این باور هستم که هر گاه آهنگ دگرگونی در درون یک نهاد آهسته تر از آهنگ دگرگونی در بیرون از نهاد باشد, پایان کار آن نهاد نزدیک است .’