چیستی هنر یک بحث است و آنچه در دورههای مختلف و جغرافیاهای مختلف هنر خوانده میشد یا نه نیز یک بحث دیگر. همهی ما میدانیم که هنر مدرن بالکل تعاریف چندهزارساله پیرامون هنر را تغییر دادهاست. امروز چیزهایی را در جرگهی هنر قرار میدهند و بر آن نام اثر هنری میگذارند و پیرامونش نظریهپردازی میکنند که در سدههای گذشته وجود نداشته و اگر هم بوده اثر هنری نبوده است! بحث جغرافیا و فرهنگهای ملل مختلف نیز بحث دیگریست که در این خصوص به میان میآید. یک ژاپنی در دو سه هزار سال گذشته شمشیر و باغ را نیز اثر هنری میدانست و این برای انسان اروپایی بی معنا بود. مسئلهی معماری، صورتکها و مجسمهها در اقوام آمریکایی و آفریقایی که همگی بخشی از آیینهای مذهبی بودند و نه اثر هنری نیز بخش دیگری از این ماجراست. همانطور که اروپایی مسیحی قرون وسطایی نیز نقاشی و مجسمهای که خلق میکرد را جلوهای از زیبایی خداوند و مسیح میدانست و نه هنر. این بحث سر دراز دارد و کتاب «اما آیا این هنر است: مقدمهای بر نظریهی هنر» به خوبی و البته با ظرایف و طنازیهایاش جوانب مختلف آن را دیده و پیرامون انگارههای مختلف دربارهی هنر و آنچه اثر هنریست به بحث پرداخته است. سینتیا فریلند عضو «انجمن آمریکایی زیباییشناسی» در این کتاب با بحث دربارهی بسیاری از چیزهایی که امروز اثر هنری میدانیم و گویی بویی از زیباییشناسی نبردهاند، هنر مدرن با خون و مدفوع و اروتیسم خشناش را متصل میکند به بسیاری از آیینهای اقوام بدوی یا جدا از تمدن غربی و نشان میدهد که تاریخ چندهزارسالهی هنر بسیار گونهگون است و فکر نکنید که هنر یعنی هرچه داوینچی و میکلآنژ و دوستان خلق کردهاند! اما آیا این هنر است به ریشههای آنچه هنر است و هنر میخوانیم میرود و دلایل چرایی اهمیت هنر و اثر هنری نزد مردم را واکاوی میکند و از این مسیر به درون نظریههای هنر میرود و درنهایت در منظر خوانندهاش به هنر تغییری بنیادین ایجاد میکند که یکی از الزامات فهم بسیاری از مردم است که در فهم چیستی هنر و اثر هنری دچار کژفهمیهای بنیادینی هستند.