کتاب «جبّار؛ شکسپیر و سیاست» با نظر انداختن به نمایشنامه هایی هم چون «ریچارد سوم»، «مکبث»، «شاه لیر» و «کوریولانوس» سعی می کند مسائل متعدد پیرامون خودکامگی، جبّاریت و حاکمیت های توتالیتر کلاسیک را تبیین و تفسیر کند. اگر «اتین دولابوئیسی» فرانسوی کمی پیش از «ویلیام شکسپیر» در رساله ی مشهورش «گفتار در بندگی خودخواسته» برای اولین بار دست به تجزیه و تحلیل چرایی تن دادن مردمان به بندگی جبّاران می زند، شکسپیر در نمایشنامه هایش این پرسش را با جزئیات و عمق بیشتری مطرح و کندوکاو می کند. اینکه چگونه، زیستن در دایره ی دروغ را به زندگی در سپهر حقیقت ترجیح می دهیم، آن هم در چنگال رهبران خودکامه ای که از رذیلت سرشارند و جز خواری ما نمی خواهند؟ «استیون گرین بلت» در «جبّار؛ شکسپیر و سیاست» در قامت یک منتقد ابدی زبردست، متن نمایشنامه های شکسپیر را با موشکافی و حساسیتی فیلسوفانه بررسی می کند و به نشانه های روشن و دقیقی می رسد از چگونگی به قدرت رسیدن خودکامگان، نقش درباریان و نزدیکان و حضور مردم در این میان. نویسنده ی «جبّار؛ شکسپیر و سیاست» از پس همه ی این ها نگاهش را از حاکمیت های توتالیتر کلاسیک به جهان امروز می اندازد و باز این پرسش ابتدایی رو پیش می کشد که چرا مردم به بندگی جبّاران تن می دهند؟ آن هم در جوامع مدرن و دموکراسی های مترقی. اینکه چگونه مردمان هوشمند قرن بیست و یکم هم زیر یوغ رذالت های بزرگترین دروغگوها به نام رهبران جامعه می روند، چیزی ست که در هنگام خواندن «جبّار؛ شکسپیر و سیاست» باید به دنبال پاسخش بود.