با شگفتی تمام می توان رمان «صد برادر» را در دست گرفت و فقط یک بار و آن هم فقط نام زنانه برخورد! آن هم در حالی که دو صفحه و نیم از رمان به ذکر نام تمام صد برادری اختصاص دارد که نود و نه تایشان در خانه ای بزرگ و قدیمی برای یافتن خاکستر پدرشان جمع شده اند. یک تن از این برادران غایب است، همو که به دنبال همان یک زن که فقط یک بار نامش ذکر شده، رفته و نیست شده! همه ی آنچه در نام و آغاز رمان به چشممان می آید، شاید این ظن را تقویت می کند که با داستانی تمام مردانه درباره ی مردانگی و برادری روبروییم، اما هرچه پیش می رویم بیشتر درمی یابیم که باید جور دیگری ببینیم و دامنه ی تحلیل و تفسیرمان را بسیار بیش از اینها گسترش دهیم. در مواجهه با «صد برادر» باید بدانیم که با رمانی پیرامون تبار، ژنتیک، تاریخ آمریکا و آمریکایی، شاید هم تاریخ آدم و آدمی، مسخرگی، بی بند و باری، قساوت، شقاوت، افسوس و عصیان روبروییم. شاید که «صد برادر» دانلد آنتریم را بتوان روایت دیگرگونی از «صدسال تنهایی» مارکز دانست؛ همان مصایب، جهل و ویرانی در فرمی پست مدرنیستی و آخرالزمانی، که درنهایت به ویرانی، به فراموشی، به نبود شدن، هدایت می کند. اگر مردان هماره راویان حق به جانب تاریخ همه ی ابنای بشر بوده اند، «دانلد آنتریم» در نهایت اختصار، روایت تاریخ مذکر را با شدتی که به آن می بخشد، به حقیقت واقعیت خودش نزدیک کرده و تکانه های عظیم داستانش سالیان سال با خواننده اش می ماند.