به نظر می رسد ایمان به خدا موضعی است که کل وجود آدمی را دربرمی گیرد و شکل دهنده ی تلقی او نسبت به همه ی عالم، به حیات و خود اوست. هرچه نفس با آن سروکار دارد به چنین ایمانی نیز مربوط است و هیچ بعدی و سطحی از نفس نیست که از چنین ایمانی بی تاثیر باشد. به این ترتیب، واقعیتی که واژه ی ایمان از آن حکایت دارد، چیزی به مراتب بیش از اتخاذ و به کارگیری عقل صرف (ایمان به) پاره ای از آرا و عقاید است و به همین دلیل، هیچ تحلیلی از رابطه ی منطقی بین مفاهیم صرف (براهین) تاثیر چندانی بر مبانی واقعی ایمان نخواهد گذاشت. آن چه بیش تر از چنین تحلیلی با مساله ی ایمان مرتبط است، کشف این حقیقت است که چگونه نفس، سرانجام این جهت گیری یا موضوع بنیادین را در زندگی اختیار می کند یا در پیش می گیرد که مشخصه ی ایمان و همه ی فعالیت های مربوط به آن است. این مساله نه تنها به وسیله ی گزینش های مشخص و صریح، خواست ها و تمایلات، آگاهانه ، تجارب و تفکرات شخصی مستقیم و استعداد و آموزش خاص شکل می گیرد، بلکه به وسیله ی خصیصه ی جوامع و نهادهایی که شخص در آن شرکت می جوید صورت می پذیرد، پیشینه ی تاریخی که به شکل دادن آن جامعه کمک کرده است. نوشتار حاضر در باب معرفت شناسی دین است. بحث نگارنده ناظر به عنصری از علاقه ی دینی است که بر باور متمرکز است؛ یعنی آن چه می توان آن را جنبه ی معرفتی دین نامید، به زعم نویسنده، مهم ترین پرسشی که برای بسیاری از باورهای دینی می توان طرح کرد این است که آیا این باور صادق است".