میان سالهای 1950 و 1980 میلادی نظریه پردازان علوم اجتماعی، نظریه های تغییر اجتماعی را ارائه دادند. فکر اصلی بیشتر این نظریه ها، در عمل با شکست مواجه شد، چرا که این نظریه ها مسبب شکلگیری تصوراتی دربارة نظام اجتماعی شدند که بسیار ساده انگارانه بود. افزون بر این، بیشتر، قواعدکلاننگری مطرح شده بود که اعتباری کلی و عمومی داشتند. بیشک، در تبیین نظریه های تغییر اجتماعی باید به سه مفهوم تجربه، تاریخ و قانون توجه ویژه داشت و همچنین برای تجزیه و تحلیل تغییرات اجتماعی اصل «فردگرایی روش شناختی»، حائز اهمیت است. در کتاب حاضر، تحلیل انتقادی از نظریه های تغییر اجتماعی مطرح میان سالهای 1950 تا 1980 م. ارائه شده است. نگارنده بدینمنظور، به بررسی مباحثی چون: انباشتگی رفتار فردی؛ ساختار و ایدئولوژی تغییر؛ جبرگرایی ملایم؛ نوآوری در فرآیند تغییر و... پرداخته است.