«تورگنیف» از بین تمام رمان نویسان بزرگ قرن نوزدهم روسیه با روحیه ترین و انسان دوست ترین بود. و در «خاک بکر»، بزرگترین و جاه طلبانه ترین اثر خود ، نگرانی های عمیق روزافزون خود در مورد آینده کشور و مردمش بروز داده است. در قلب این کتاب داستان یک مرد جوان و یک زن جوان وجود دارد که حضور این دو در داستان باعث می شود روایت سیاسی تورگنیف در ماجرایی عاشقانه در هم آمیخته شود. این نوع آمیختگی شاید ما را به یاد سینمای ده پنجاه تا هفتاد ایتالیا بیندازد. این زوج عاشق در تلاشند تا در برابر استبداد قدرتمندان ، بدبختی های روزمره افراد بی قدرت و کنوانسیون های خفقان آور زندگی ولایتی، زندگی خود را از صفر بسازند. تورگنیف در این کتاب غنی و پیچیده ، یک داستان عاشقانه ، یک هجو اجتماعی ویرانگر و تلخ و شاید از همه متحیرتر ، یک جشن صمیمانه از زیبایی بی نظیر حومه روسیه و در آخر یک شاهکار غم انگیز خلق کرده است که در آن یکی از بهترین رمان نویسان جهان با پرسش ماندگار درباره جایگاه خوشبختی در یک جهان سیاسی روبرو می شود. در اصل این رمان به تصویر کشیدن برخی از جوانان در اواخر قرن نوزدهم روسیه می پردازد که تصمیم گرفتند آداب و رسوم فرهنگی زمان خود را رد کنند ، به جنبش های مارکسیستی بپیوندند و "به میان مردم بروند" . زندگی تجملاتی خود را با کارگران و دهقانان ساده تقسیم می کنند. این رمان دارای تعدادی شخصیت اصلی است که کنش در اطراف آنها می چرخد. برای مثال ، زندگی الکسی دیمیتریویچ نژدانف ، پسر نامشروع یک اشراف ، که می خواهد دهقانان را متحول کند و آنها را درگیر اقدامات سیاسی کند.