همه ی نشانه های شهر مدرن در تهران سده ی 1300 نمایان شد. سینماها، تئاتر ها، سالن های موسیقی، هتل ها، کافه ها، رستوران ها، پاساژها، مال ها، پارک ها، بلوارها و مهم تر از همه، آن شاهراه های اصلی و حیاتی: خیابان ها. اهمیت خیابانی با عظمت و به درازای خیابان ولی عصر در همین نکته ی اساسی نهفته است که شهروند شهر مدرن را در مسیری پر از تصویر، رنگ، بو و صدا، به خاطره ساختن و خاطره بازی دعوت می کند. خیابانی که یک قرن عمر دارد و قریب به بیست کیلومتر امتداد یافته تا جنوبی ترین میدان تهران را به شمالی ترین میدان آن وصل کند. کتاب «خیابان ولی عصر تهران؛ روایت های داستانی» به قصه های این خیابان از منظر شهروندان داستانگوی تهران مدرن پرداخته است. قصه هایی که انگار هرکدام بخشی از این خیابان عظیم را در خود جای داده اند و کنار هم قرار گرفتنشان تصویری متکثّر و درعین حال قابل درک و لمس از یکی از نمادهای خاطره ی جمعی مردم تهران ساخته است. داستان های این کتاب در پی بازنویسی قصه هایی هستند که صد سال در گوشه وکنار این خیابان جاخوش کرده و همواره به دلایل بسیاری، اهل قدرت، از چشم ها پنهان شان کرده بودند. «خیابان ولی عصر تهران؛ روایت های داستانی» به دبیری «کاوه فولادی نسب» قصه هایی را از پستوهای این خیابان طویل بیرون می کشد تا حافظه ی جمعی مخدوش شده را باز احیا کند و بر نقش میراث های جمعی چون خیابان ولی عصر در فهم ما از خود و فرهنگ مان، صحه گذارد.