نگارنده در این تحقیق، می کوشد منشا و اصل داستان "شیخ صنعان" را شناسایی نماید. وی در این میان به روایت های مربوط به "پورسقا" را که از اسلام به مسیحیت روی آورد، اشاره می کند. اما این نکته را روشن می سازد که "در کتابخانه ایاصوفیا در استانبول رساله ای به نام "تحفه الملوک" وجود دارد که درباره مولف آن ناروشنی هایی وجود دارد، اما چون مسلم است بین سال های 493 تا 583 تالیف شده، می توان آن را آبشخور داستان "شیخ صنعان" دانست. در آن جا آمده است "در حکایت چنین آورده اند که حرم را پیری بود نام او عبدالرزاق صنعانی و او بزرگ و صاحب کرامات بود و قرب سیصد مرد مرید داشت. شبی خفته بود. به خواب دید که بتی بر دامن او نشسته بود... روی در بلاد روم نهاد و جمله مریدان با او در راه او ایستادند و می رفتند. روزی به جایی رسیدند. کلیسایی دیدند شیخ در نگریست. چشم او بر بام کلیسا به دختر ترسایی افتاد. در حال عاشق شد و دلش پرید...". در بخش دیگر کتاب متن داستان شیخ صنعان در منطق الطیر، فراهم آمده است.