شخصیت هر فرد از طریق هدفی که در زندگی دارد وحدت و انسجام می یابد. بنابراین افکار، احساسات، باورها، اعتقادات، نگرش ها، منش ها و کنش های فرد بیانی از موجودیت یگانه اوست و تمامی این ها منعکس کننده نقشه ای است که به او اجازه می دهد تا به سوی هدفی که برای زندگی اش انتخاب کرده، گام بردارد. کاربست عملی این دیدگاه به شخصیت انسانی، این است که فرد را جزیی ادغام شده در نظام اجتماعی می داند. بنابراین برخلاف تئوری فروید که در تحوّل شخصیت بر تعامل نیروی های روانی درونی تاکید می کند، در این دیدگاه بیشتر به روابط بین فرد و اجتماع اهمیت داده می شود. برای آسانتر شدن فهم نوشته ها و آرای اسپربر در این مقالات بهتر است تا با مفاهیم اساسی که او از نظریه آدلر به عاریت گرفته و بر مبنای آن مفاهیم و پدیده های سیاسی اجتماعی و شکل گیری شخصیت خودکامه را تبیین می کند، به طور خلاصه آشنا شویم. از دیدگاه آدلر هر رفتاری معنادار و معطوف به یک هدف است. از آن جا که در روان شناسی فردی، کلیه رفتارهای آدمی واجد معناست، انسان ها در زندگی برای خود غایتی را ترسیم می کنند و بدین گونه تمامی رفتارهایشان در متن این اهداف وحدت و انسجام می یابند. این قاعده به عنوان یکی از مفاهیم بنیادی در روان شناسی فردی، بیانگر آن است که آنچه ما در زندگی جست و جو می کنیم در سازمان دادن رفتارهایمان نقش و اهمیت ویژه ای دارد. از این رو آدلر و پیروان او بدون آنکه نقش گذشته را در ساخت و تحول شخصیت نادیده بگیرند، تاکید اصلی شان بر آینده است. آدلری ها معتقدند که تصمیمات هر فردی بر مبنای تجاربش در شرایطی فعلی و در جهتی که او حرکت می کند استوار است.