در کتاب ایران و نظام بین الملل به بررسی سیاست های خارجی ایران به خصوص در مقابل ایالات متحده آمریکا در طول تاریخ، موقیت جغرافیایی کشور و تاثیر آن بر روابط بین الملل و امنیت و همچنین روابط با کشورهای همسایه پرداخته شده است. واحدهای سیاسی در دو سطح خرد و کلان در حوزه سیاست خارجی با دیگر کشورها در تعامل مثبت یا منفی قرار می گیرند. در این حوزه چند عامل مهم نقش ایفا خواهند کرد. تصمیم سازان و تصمیم گرندگان متاثر از میزان دانش و آگاهی، عواطف و احساسات، اصول اخلاقی، منظومه فکری و جهان بینی، موقعیت و شرایط خاص تصمیم گیری (دوره جنگ، صلح و...) نوع نظام و ساختارهای سیاسی و حقوقی داخلی (اقتدارگرا-دموکراتیک)، ظرفیت اقدام (نقش و جایگاه یک کشور از نظر مساحت، جمعیت، قدرت نامی، توانایی های اقتصادی، وجهه بین المللی و...) و مهمتر از آن گفتمان حاکم بر نظام بین المللی (نظام موازنه دوقبی، سلسله مراتبی و...) باعث رویکردهای مصلحت محور یا واقع گرا، ارزش محور یا آرمانگرا، منفعت محور یا عمل گرا و... که ممکن است به شوه های متفاوتی چون اتحاد و ائتلاف، بی طرفی منفی یا انزواگرایی، بی طرفی مثبت، سیاست تجدسد نظر طلبانه، اعتراضی و... به منصه ظهور برسد. کشور ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. به عنوان مثال در سطح کلان موقعیت جغرافیایی به عنوان یکی از متغیرهای ژئوپلیتیک عامل ارتباط ایران با نظام بین الملل بوده است. درکنار ﺟﺎیﮕﺎه و ایﻔﺎی ﻧﻘﺶ یک کﺸﻮر در ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻧﻈﺎم ﺟﻬﺎﻧی رواﺑﻂ و ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﺑﺎ کﺸﻮرﻫﺎی ﻫﻤﺴﺎیﻪ و ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻧیﺰ ﺣﺎﺋﺰ اﻫﻤیﺖ اﺳﺖ. اﮔﺮﭼﻪ ایﻦ رواﺑﻂ و ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﻧیﺰ ﺗﺎ ﺣﺪودی ﻣﺘﺄﺛﺮ از ﮔﻔﺘﻤﺎن ﺣﺎکﻢ ﺑﺮ ﻧﻈﺎم ﺟﻬﺎﻧی و ﭼﮕﻮﻧﮕی ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﻧﻈﺎم ﺑیﻦ اﻟﻤﻠﻠی اﺳﺖ؛ اﻣﺎ ﭼﮕﻮﻧﮕی ارﺗﺒﺎط با همسایگان، اختلافات ارضی و مرزی، هم گرایی و واگرایی های ایدئولوژیک و... تعیین کننده اند.