تحقیقا میشل فوکو را می توان به لحاظ جریان سازی فکری و اندیشه ی فلسفی آینده در ردیف فیلسوفان مطرح قرن بیستم چون ویتگنشتاین، هایدگر و سارتر قرار داد. پزشکی، روان شناسی جرم شناسی، سکسوالیته، حقوق اقلیت ها و حاشینه نشین های دنیای مدرن از جمله ابتلائاتی است که وی با نگاه نقادانه ی ساختار گریز به بررسی آنها می پردازد. این کتاب روایت نگاه فوکو به مسئله و معضل جنون در تاریخ تمدن غرب در منشور حکایات و ماجراهای پیچیده و خاصی است که قدرت، در امتداد رد پای خود با زایش نهادهای اجتماعی و معارف گوناگون در مقام چیرگی بر آن برآمده است. بخشی از فصل دوم کتاب: «اما نکته ی اساسی تر و خطیرتر که ذهن یک فیلسوف جامعه را به خود مشغول می کند، این است که چنانچه جنون، جرم نباشد و بیماری دانسته شود و بیمار مانند دیگران پذیرفته شود؛ پس جنون، بالقوه همچون بیماری ز کام در همه ی انسان ها ساری و جاری است و این خود سرآغاز ماجرای جدیدی از رژیم کنترل و مراقبت و تشخیص و تنبیه بود...»