داستان کتاب من از گورانی ها می ترسم در شهر کوچکی به نام گوران می گذرد و داستان زندگی زنی را روایت می کند که با سنت هایی که دست و پایش را بسته است مبارزه می کند. او با سنتهای قدیمی روبرو میشود و با پرسشهای مختلف فلسفی در ذهنش به زندگی خود ادامه میدهد. حاجی پیله واری از بزرگان شهر است که دختری به نام فرنگیس دارد، او را برای تحصیل به تهران فرستاد، متاهل است و زندگی مرفهی دارد. فرنگیس طبق برنامه خانواده به شهر کوچکش آمده است تا مانند خواهر و برادرش دو ماه از پدرش دور باشد. و مراقب مادر پیر و برادرش که از نظر روحی و جسمی بیمار است، باشد. او در تهران مشکلات زیادی از جمله زندگی زناشویی ناموفق و طلاق را پشت سر گذاشته است که تا پایان داستان یکی یکی برای مخاطبان روایت می کند. این کتاب نوشته ی نویسنده ایرانی بلقیس سلیمانی است.