حافظه، مقوله ای است که قرن ها از زاویه فلسفه قدیم به آن نگریسته می شده و پس از رنسانس، به حوزه علم روان شناسی و پس از آن به فلسفه و به علوم اجتماعی وارد شده است. محدوده تجربی مطالعه حاضر در مورد ایران، رمان های تاریخ گرای دهه چهل شمسی و البته با تمرکز بر دو رمان نمونه وار، خواهد بود. گرچه به نظر می رسد این دهه و شرایط اقتصادی و اجتماعی آن و اندیشه معطوف به منشی که در آن دهه شکل گرفته، ویژگی های تعیین کننده و تاثیرگذاری به آن مقطع تاریخی برای دهه های بعد می بخشد و حتی می توان گفت که امروزه نیز اندیشه ایرانی در تمامی ابعاد آن در گفتگوی جدی با مولفه های فکری و عملی شکل گرفته در آن دهه است؛ اما این ها همه نه لزوما مواردی برای اثبات تجربی در این مطالعه، بلکه انگیزه های پژوهشی برای انتخاب مقاطع مورد مطالعه بوده است. این اثر شاید در جایی قرار بگیرد که جامعه شناسی، ادبیات و تاریخ با هم ملاقات می کنند و دغدغه بنیانی آن، سازو کار باز آفرینی حافظه اجتماعی در رمان های تاریخ گرا بوده است؛ رمان هایی که گذشته متاخر را در بستر داستانی خود قرار داده اند و...