سیلونه، نویسنده و سیاستگذار ایتالیایی در سال 1900 به دنیا آمد. 15 سال بعد اعضای خانواده خود را در زلزله ای از دست داد و در 27 سالگی به اتحاد جماهیر شوروی رفت. وی سه سال بعد در سوییس اقامت گزید و در آن جا مبارزاتش را با سیاست های جوزف استالین آغاز کرد. وی در دوره ای از زندگی اش از افسردگی رنج می برد و از همین رو حدود یک سال تحت مراقبت های بالینی قرار گرفت. بعد از بهبودی نسبی اش بود که او نوشتن نخستین رمانش را آغاز کرد؛ رمانی که در چند سال به زبان های دیگر هم ترجمه و بارها تجدید چاپ شد. در رمان «یک مشت تمشک» با شخصیت ها و عقاید متفاوتی روبه رو هستیم و مخاطب با نگاهی به زندگی نویسنده آن درمی یابد که وی در سراسر رمان به تجربیات زندگی خود تکیه کرده و وقایع داستان را این گونه به پیش برده است. خواننده این رمان از برنامه های حزب سیاسی مطلع می شود و شخصیت های داستانی را مشاهده می کند که تمام تلاش خود را به کار می بندند تا در رقابت مغلوب نشوند. در دهکده سن لو گا، واقع در جنوب ایتالیا، حزب کمونیست ایتالیا در حال عضوگیری و سازمان دهی تشکیلات حزبی خودش است. حزب کمونیست ایتالیا در چنین شرایطی تصمیم می گیرند تا فعالیت سیاسی خود را علنی کند ، بدیهی است که در این راه از حمایت سیاسی و مالی برادر خوانده بزرگش ( حزب کمونیست شوروی) برخوردار بود. مرکز فعالیت حزب در دره سن لوکا قرار داشت و رولو دوناتیس که از اهالی همین دره بود به عنوان مسئول دفتر سیاسی حزب در سن لوکا انتخاب شده بود. روکو دوناتیس سالها در حزب خدمت کرده و مأ موریتهای مختلفی را اجرا کرده بود . رهبری حزب در رم کاملا او را می شناخت و به او اعتماد کامل داشت . روکو با دختری اطریشی و یهودی مسلک به نام استلا زندگی می کرد. آنها در حزب با هم آشنا شده بودند، مجموعه ای از همین دلایل بود که حزب را از نظر مومنانش بالاتر از هر حقیقتی قرار می داد ، هر کس هر آنچه که نداشت را در حزب جستجو می کرد، هر آنچه که از کودکی ، نوجوانی و جوانی در آرزوی به دست آوردنش شب ها به خواب می رفت و صبح ها از خواب بر می خواست. قدرت، شهرت، عشق، عدالت ، حقیقت، مبارزه با فساد یا نابرابری ، فقر و فحشا و... همه و همه در حزب یافت می شد. حزب برای فرصت طلبان راهی برای رسیدن به مکنت و نبردبان ترقی قدرت بود و برای مومنان صادق و متعصب خود مظهر حقیقت و عدالت اجتماعی و نیروی پیشرو برای رهبری گذارا از بورژوازی به تولید سوسیالیستی...