«لکه ای بر دیوار» اثر ویرجینیا وولف (۱۹۴۱-۱۸۸۲) از مجموعه ی هزارو یک آسنی است که محمدصادق رئیسی (-۱۳۵۱) آن را ترجمه کرده است. ویرجینیا وولف نویسنده رمان های تجربی است که سعی در تشریح واقعیت های درونی انسان دارد. نظرات فمینیستی وی که از روح حساس و انتقادی او سرچشمه گرفته، در دهه ششم قرن بیستم تحولی در نظریات جنبش زنان پدید آورد. وی در نگارش از سبک سیال ذهن بهره گرفته است. شاید اواسط ماه ژانویه همین امسال بود که اوّلین بار با دقّت به لکه روی دیوار توجه می کردم. با این دقّت توجه روی تاریخ و به یاد آوردن این که آدم چی دیده، لازم است. خب حالا به آتش فکر می کنم، نمایش قدرتمند نور زرد رنگ روی صفحه کتابم، سه گل داوودی دور کاسه شیشه یی روی پیش بخاری. بله، باید فصل زمستان بوده باشد و ما فقط دوره ی خودمان را به پایان رسانده بودیم چون یادم می آید موقعی که اوّلین بار با دقّت به لکه روی دیوار نگاه می کردم، داشتم سیگار می کشیدم. از لا به لای دود غلیظ سیگارم با دقّت می نگریستم و آنی چشم دوختم به ذغال در حال سوختن و آن توّهم قدیمی پرچم سرخ رنگی که از برج قلعه تکان تکان می خورد، به یادم می آمد و من به دسته سواران شوالیه هایی می اندیشیدم که به سمت صخره ی سیاه به پیش می تاختند. به خیالم تا حدّی نگاه به لکه این تخیل را از هم گسسته چون این یک تخیل قدیمی، یک تخیل خودکار است که شاید از بچگی شکل پیدا کرده. این لکه، لکه ی گرد کوچکی بود، لکه سیاهی بر روی دیوار سفید، حدود شش یا هفت سانتی متر بالای پیش بخاری. فکرهای ما چه کامل و دسته جمعی بر روی اشیاء جدید به حرکت در می آیند، اندکی آن را بلند می کنند، همان گونه که مورچه ها پر کاهی را به آرامی بر می دارند و بعد آن را بر جا می گذارند...