«هیچ چیز طبیعی در بلایای طبیعی وجود ندارد» عنوان مقاله ای ست که «دیوید هاروی» در هیاهوی طوفان کاترینای آمریکا نوشت. کتاب «پس از فوکوشیما: هم ارزی فاجعه ها» را می توان سویه ی دیگری از این جمله ی هاروی دانست با بسط تئوریک و فلسفی مخصوص نظام فکری «ژان لوک نانسی». نانسی در این کتاب با زیر نظر گرفتن سونامی سال 2011 ژاپن و نشت مواد رادیواکتیو از نیروگاه هسته ای فوکوشیما، به ابعاد این فاجعه در بستری نگاه می کند که در اکثر حوادث اینچنینی از نظر دور مانده است. زیستن در جهانی که تکنولوژی هیچ حدی برای خودش قائل نیست و حدود پیش رفتنش از سرحدات توان نابودی تمام بشریت نیز گذشته است، به شکل شگفتی غیرعقلانی به نظر می رسد! درواقع تمدن انسانی و عقلانیت مدرن که قرار بود ضامن سعادت، سلامت و بقای انسان و جهان باشد، به هیولایی تبدیل شده که فاجعه در ابعادی نامتصور آن را احاطه کرده است. کتاب «پس از فوکوشیما: هم ارزی فاجعه ها» علاوه بر درنگ و ایستادن بر فاجعه و فاجعه ها، با نمونه ی مثالی فوکوشیما، به منطق پشت فجایع و نیروی ایجادکننده و پیش راننده ی آنها هم نظر کرده و دقیق می شود. اینکه این فجایع را نمی توان بدون زیر نظر گرفتن همدستی اقتصاد، سیاست، صنعت، فرهنگ و غیره دید. اینکه دیگر لفظ طبیعت از فجایع جداشده و هیچ چیز را نمی توان طبیعی خطاب کرد. در این میان اما، نانسی در «پس از فوکوشیما: هم ارزی فاجعه ها» ما را در این وضعیت تنها نمی گذارد و سعی می کند به راه های خروج هم فکر کند، آنها را پیش رو بگذارد و این امید را زنده نگه دارد که هیچ سیطره ای نیست که نتوان از آن بیرون آمد.