انسان همواره برای جبران کمبودی که در این عالم احساس می کرده، دست به ساختن، خلق آفرینش می زده است. و همیشه ولو به صورت ذهنی مشعول ساختن آن چه که از نظر او کمال محسوب می شده بوده است. چرا که می دانسته که او مال این جا نیست و نیازهای متعالی تری دارد که این عالم از برآوردنش عاجز است. پس کمال مطلوب های فرضی را خلق می کرده و داستان سازی می کرده و در این داستان ها حوادث و روابطی خلق می کرده که در این عالم امکان وجود ندارند. تا بدین وسیله تلخی زیستن در این دنیای تنگ را در خود تخفیف دهد. زیرا او همواره در آرزوی دست یافتن به مطلق ها بوده است و برای رسیدن به همه ی مطلق هایی که در خور شان انسانی خود می بیند (زیبا ترین زیبایی، عظیم ترین عظمت، خلود و جاودانگی، عشق پاک و پر از عصمت، قهرمانی بی شکست، انسان کامل بودن و...) دست به دامان ساختن اساطیر می شودو و بدین سان اساطیر عبارت است از تاریخ، آن طور که باید باشد ولی نیست. در این میان پری نیز از جمله شخصیت هایی است که در راستای همین تخیلات و آرمان گرایی های انسان، از شخصیت های واقعی و تاریخی به وجود آمده و به عالم اساطیر و افسانه ها راه یافته است... .