در شرایط مشخص جنبش اصلاح طلبی معاصر، از یک سو فقدان برنامه برای ایجاد تغییرات پایدار و هدفدار برای رسیدن به نقطه غیر قابل بازگشت، این جنبش را زمین گیر و سپس سترون ساخته و اهداف و آرمان هایش را به محاق برده است و از سوی دیگر، اصلاح طلبان با دلبستگی به بهره مندی از وضعیت موجود خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناخودآگاه به چرخه باطل تلاش برای حفظ وضع موجود با تغییرات حداقلی۔ گرفتار آمده و جنبش برای تغییر را به تلاش برای تساهم در قدرت تقلیل داده اند. در واقع اصلاح طلبان از بی برنامگی به روزمرگی و سپس انطباق با شرایط موجود رسیده اند و به عبارت دیگر به سبب نداشتن برنامه ای مشخص برای تغییر ساختارها به ناچار خود تغییر کرده اند. تاحدی شبیه به برخی احزاب سوسیالیست و سوسیال دموکرات اروپایی که بر خلاف خواسته های نخستین خود عملا به زائده ساختارهای سیاسی حافظ نظام سرمایه داری استحاله یافته اند.