تمدن سازی مستلزم تمدن پژوهی است و امروزه فرهنگی که به سمت تمدن سازی حرکت نکند. قابلیت جامعه سازی خود را از دست خواهد داد و بدون تردید به لایه های درونی و فردی فروکاسته خواهد شد. شاید بر همین بنیان است که در دوره کنونی، تحلیل و بازکاوی مفهوم و ارزیابی منتقدانه مولفه های تمدن به یکی از ضروری ترین نیازهای پژوهشی جوامع علمی تبدیل شده است و مطالعات تطبیقی و میان رشته ای در حوزه فرهنگ و تمدن، پر دامنه و پر آوازه گشته است و البته هم افقی فرهنگ پژوهی با تمدن پژوهی نیز بر همین برنهاد تاکید می ورزد. با این وصف، فرهنگ و تمدن از آن دست واژه ها و مفاهیمی هستند که به دلیل گستردگی حوزه های کارکردی شان، تلاش اندیشمندان در قرون گذشته نیز شناخت همه ابعاد آن را میسر نساخته است، و هر آینه این مشکل در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی دو چندان می نماید، چرا که این حوزه با پرسش ها و چالیش های روز افزونی روبرو است؛ تمدنی که محتاج بازشناسی و احیا حیات پیشینی و نیز بازتولید ساختارهای نو وپسینی است و البته که در شرایط کنونی جهان معاصر، در عرصه ظهور و بروز سیطره تمدن رقیب نیز دارد.