کنشگران سیاست زده و سیاست پیشه بی محابا شعار می دهند، رجز می خوانند. تبلیغ می کنند. امید می بخشند و پیوسته از دردها و راه حل ها سخن گفته، جامعه را به سوی خویش دعوت می کنند، اما متفکران تنها به طرح پرسش می پردازند و جامعه، سیاست، سیاست پیشه گان و کنش گران اجتماعی را با این پرسش ها روبرومی کنند که آیا به راستی آنان فهم درستی از مسائل دارند؟ مبنای وعده ها و امیدهایشان چیست؟ چه ضمانتی برای تحقق شعارهایشان وجود دارد؟ آیا صرف خواستها و حدیث های آرزومندی آنان می تواند مبنایی برای تحقق آرمانها و ایده هایشان قرار گیرد؟ آیا ما برای فهم زیست جهان کنونی و معضلات و بحران های خود با موانع سترگ متافیزیکی مواجه نیستیم؟ آیا برای تحقق آرمان یمان نباید گوشه چشمی نیز به تاریخ و امکانات تاریخی مان داشته باشیم؟ این اثر درصدد است تا نشان دهد که چگونه تفکرحکمی و فلسفی می تواند ما را در فهم مسائل مان و یافتن افق هایی حقیقی به منظور مواجهه راستین با آنها یاری رساند و نیز از هدر دادن سرمایه های عظیم مادی و معنوی و امکانات تاریخی جلوگیری نماید. به این اعتبار، تفکر خود کنشی سیاسی در عمیق تری و اثرگذارترین معنای کلمه است.