کتاب «باریکه راه امید» دست روی همان نکتهی مهم تاریخ سرمایهداری و به خاصه چهل سال اخیر جهان گذاشته است؛ نابرابری، توزیع ناعادلانهی ثروت و قدرت، تسلیم شدن دولتها برابر سرمایهدارها و به عبارت بهتر همان تحقق سوسیالیسم، نه برای مردم بلکه برای ثروتمندان! خصوصی شدن بانکها، کم و کمتر شدن خدمات اجتماعی، عمومی و مدنی از سوی دولت، تشویق بیوقفهی مردم به کسب ثروت و رسیدن به قدرت با له کردن دیگران و منفعتطلبی تام و تمام و ... . «استفان هسل» و «ادگار مورن» دو متفکر بزرگ آلمانی و فرانسوی، در 94 و 90 سالگی، دو رسالهی «باریکه راه امید» و «زمان برآشوبیدن» را با چنان شور جوانی، کوبندگی و دقت نظری نوشتهاند که شاید کمتر نوشتههایی در نقد سرمایهداری متأخر به این حد موجز، دقیق و ریزبینانه بودهاست. کتاب «باریکه راه امید» که نامش را از یکی از دو رسالهی منتشر شده در کتاب گرفته است، با جملهها و تعابیر پر از شدّتش که خشم و جنون و تفکّر عمیق و امید برای رسیدن به آزادی، برابری و اخلاق انسانی، توامان در آن وجود دارد، یکی از ملزومات دوران ماست برای فهم عموم مردم دربارهی هرآنچه بر جهان گذشته و میگذرد و الزامی بودن تلاش برای تغییر وضعیت موجود. کتاب «باریکه راه امید» کتابیست برای همهی آنان که به تعبیر مارکس، میدانند، امید از آن ناامیدان است.