«هاینر مولر» مانند بسیاری از آثاری که در دوران خفقان آلمان شرقی خلق کرد، «فیلوکتت» را نیز با الهام از اساطیر یونان باستان نوشت. «فیلوکتتس» قهرمان و جنگاوری که «هراکلس/ هرکول» پیش از مرگ کمانش را به او داد و این آغازی شد بر ماجرایی که با مرگ «پاریس» در تروآ به پایان رسید. اسطوره ای که یک بار «سوفوکل» نمایشنامه اش را نوشته بود، این بار «هاینر مولر» با «فیلوکتت» به سراغش رفته ، آن هم درست در زمانی که دیوار برلین شکل گرفته و آلمان، اروپا و حتی کل جهان، درحال تجربه ی چیزی هستند که بیشتر شبیه به روایت هایی از دل اعصار است، از دل اسطوره ها و افسانه ها؛ دیواری حایل که فرزندان را از پدران و مادران، برادران و خواهران را از یکدیگر و دوستان را نیز، جدا کرده و دور نگه می دارد. این تجربه ی مهیب در زمانه ی اختناق استالینیستی آلمان شرقی، برای مولر فقط از راه رجوع به اساطیر قابل روایت بود و این شد که نمایشنامه ی «فیلوکتت» شکل گرفت. این اثر یکی از نمایشنامه های مجموعه ی بازخوانی های مولر از اساطیر یونان باستان نظیر «مده آ – متریال» و «هراکلس 5» است که نشان از اوج هوشمندی و آزادیخواهی هنرمند مارکسیستی ست که زیر بار اسبتداد حاکمیتی که خودش را کمونیست می نامید، نمی رفت. نمایشنامه ی «فیلوکتت» رویکرد نظری تئاتر «برتولت برشت» را با وضعیت سیاسی - اجتماعی آلمان شرقی آغاز دهه ی شصت درون خود دارد و به عنوان یکی از شاهکارهای نویسنده ای شناخته می شود که پس از مرگ «ساموئل بکت» با لقب «شاعر زنده ی تئاتر» خوانده می شد.