از ( سقراط و افلاطون ) تا ( دکارت ) و امروزه در مباحثی که به وسیله ترا انسان گرایان ( trans humanists ) مطرح می شود. در این جدل های بی پایان، همواره این نکته بنیادین وجود داشته است که آیا می توان پدیده ای به نام بدین محسوس و فیزیکی را از پدیده دیگری به نام روح، جان، روان و... جدا کرد؟ در اندیشه باستان، دست کم در حوزه تمدن های هندواروپایی که سپس به کل جهان تعمیم یافت، پاسخی روشن و بدیهی برای این پرسش وجود داشت: بدن در نظر آن ها بنا بر مورد یا جایگاه یا یک زندان برای روح بود یا برعکس و به صورتی استثنایی و در اقلیت مطلق، مکانی برای تعالی یافتن وجود یا مکانی بود برای اسارت و رنج روان و جوهره درونی انسان که همواره پایدار و جاودان باقی خواهد ماند.