جیمز هالیس، مقداری بینش روان شناختی را در خوانندگان کتابهایش پیش فرض می داند، ولی تصور نمی کند که ما قدرت اخلاقی برای تحمل کردن تضادهایمان، درگیری هایمان در روابط مان، و ترس های گوناگون مان را داریم. او همچنین تصور نمی کند که ما از لحاظ اخلاقی آنقدر قوی هستیم که بتوانیم بر اساس بینش های خود مان کاری کنیم. با این حال، او به ما کمک می کند چیزهایی که ما را به زمین می زند، و همچنین چیزهایی که مانعی بر سر راه خود بودن مان و داشتن یک زندگی بااصالت است را شناسایی کنیم.کتاب سفر زندگی و ۱۰ سوال مطرح شده در این کتاب (۱۰ فصل این کتاب) با مقوله هایی مرتبط است که امان ما را بریده است. ما می توانیم این سوالات مهم را پس بزنیم (کاری که معمولا انجام می دهیم)، چراکه ما همواره با موضوعات بیرونی سر و کار داشته و با آنها مشغولیم. با این حال، فکر می کنم خوانندگان متوجه خواهند شد که فراموش کردن این سوالات چندان آسان نیست. این سوالات مانند ارواح پلید روح شما را اذیت می کنند و مانند چسبی محکم به شما می چسبند. این چسب شبیه چسبی است که می گویند بخش های هواپیما را به هم می چسباند، و شاید برای ما هم همین کار را انجام دهد.ما به طرزی رقتبار از تبدیل شدن به بهترین کسی که می توانیم باشیم ناکام مانده ایم. جیمز هالیس این را در مورد ما می داند، اما در این مورد قضاوت نمی کند، چراکه این مطلب را درباره خودش نیز می داند. اگر سوالات ما در نیمه ی دوم زندگی این ها باشند؛ من چگونه می توانم به امنیت مالی دست پیدا کنم؟ چگونه خوشبخت شوم؟ چگونه می توانم کسی را پیدا کنم که مراقب من باشد؟ چگونه می توانم کاری کنم که دیگران مرا دوست داشته باشند؟ در این صورت زندگی ما محدود خواهد شد، زیرا با وجود این که این دغدغه ها طبیعی و قابل درک هستند، برای دستور کار روح در نیمه دوم زندگی بیش از حد کوچک اند. به این ترتیب، همان گونه که یونگ می گوید: "با کفش هایی راه می رویم که بیش ا ز حد کوچک هستند." وقتی با کفش هایی راه می رویم که بیش از حد کوچک اند، زندگی هایی را خواهیم زیست که بیش از حد کوچک هستند.دکتر جیمز هالیس، رئیس انستیتو یونگ واشنگتن، ده سوال مهم و اساسی را در این کتاب طرح می کند که اگر سوالات جدی زندگی ما شوند، باید منتظر یک بلوغ روانی حیرت انگیز در زندگی مان باشیم.ما به طرز رقت انگیزیاز دادن پاسخ به این سوالات فرار می کنیم؛ از اینکه وجود پرعظمت خود را بفهمیم و آن را زندگی کنیم. عجیب است که اکثر آدم ها به زندگی حقیرانه و درگیر بودن با سوالات حقیرانه بیشتر خو می کنند تا رفتن به سمت زندگی باعظمت و بزرگتر.هالیس می گوید: "در جایی که ما متوجه نیستیم و حتی حاضر به همکاری برای رشدمان نیستیم، روان دست به کار می شود و رنجی را به زندگی ما ورود می دهد، تا ما در سفر زندگی مان تشویق شویم از آنچه آشنا بوده گام فراتر نهیم و به ناشناخته ها قدم بگذاریم.