مدارس شبانهروزی، صومعهها و یتیمخانهها، مکان اصلی بخش بزرگی از داستانها، نمایشنامه، فیلمها و خاطرهنگاریهای چند قرن اخیر اروپا و آمریکا بودهاند. بخشی از مهمترین آثار ادبی تاریخ ادبیات، به خاصه در اروپا، با تمرکز بر این اماکن و آداب و مناسک عجیبشان نوشته شده است. تلاش روشنفکران اروپایی برای روایت و نمایش اوج شرارت استبداد دینی و سنتهای ضد انسانی و فاسد کلیسا، در آثاری که پیرامون مکانهایی همچون مدارس شبانهروزی میگذرد، نمود بسیاری دارد. اماکنی که با ساختن وجههای منضبط، خیرخواه، خداپسندانه و دیندار برای مردمی که از بیرون نظارهشان میکردند، توهّم آموزش و تربیت دختران و پسرانی را در خانوادهها به وجود میآوردند که دوست داشتند فرزندانشان درست زندگی کردن را یاد بگیرند! اما هرآنچه در درونشان میگذشت، چیزی نبود جز زندانهایی که از زندانیانی نگه داری میکردند که حتی از حقوق یک زندانی نیز برخوردار نبودند! «ابیگیل» یکی از مهمترین و البته درخشانترین رمانهای نوشته شده با محوریت مدارس شبانهروزی است. داستان دختری نوجوان که پدربلندمرتبهاش در مقام یک ژنرال، تصمیم میگیرد او را به یک مدرسهی مذهبی مسیحی بفرستد و این آغاز روایت مخوف زیستن در جهنمیست که نام مدرسه را یدک میکشد. «ماگدا سابو»ی مجارستانی با «ابیگیل»اش پازلی که در دیگر آثارش از کشورش ساخته بود را کامل میکند و دست به روایت پر از جزئیات روح شرور و شرّ همهگیر حاکم بر نظام فکری، عقیدتی و سیاسی مجارستان میزند. «ابیگیل» نه فقط روایتی دیگرگون از تاریخ مجارستان و مردم مجار است، بلکه به چالش کشیدن سنتهای دینی و مسیحی در تمام اعصار و عریان کردن چهرههای کریهیست که خودشان معصیت بزرگ انسان بودهاند و کودکان معصوم را به بهانهی محافظت از معصیت، در دهشتی نامتصور فرو میبردند.