جهان امروز، جهان ناپایداری وضعیت ها و فروپاشی باورها، خواست ها و تلاش ها برای زندگی بهتر است. روایت های بزرگ برآمده از دل مدرنیته رنگ باخته اند و روشنفکری و روشنفکران نقش رهبری شان را ازدست داده اند و دیگر نقشی در تغییر مسیر توده های اجتماعی ندارند. «زیگموند باومن»، جامعه شناس و متفکر فقید لهستانی بر این موضوع تاکید داشت و سال ها به نظریه پردازی در این خصوص پرداخت. اینکه در این عصر تبدیل شدن همه چیز، حتی اعتراض ها و مبارزات به کالای قابل خرید و فروش در بازار (لباس های برندهای بزرگ پوشاک که برای نمایشگری ستارگان هالیوود جنبش «می تو» روی فرش قرمزها طراحی شده، یکی از نمودهای این مسئله است)، در عصری که انسان ها پس از قرن ها تلاش برای دست یابی به تمدن، صلح، آرامش و رفاه، چیزی که با آن روبرو شده اند، ملی گرایی بی حد، نژادپرستی دامنه دار، خشونت لجام گسیخته، نابرابری و جنگ و تباهی بوده است، نقش روشنفکر و جوامع انسانی درکلیت خودش چیست و چه باید کرد؟ باومن در کتاب «رتروتوپیا» انسان جهان امروز را به بازگشتی دیگرگون به یوتوپیا دعوت می کند؛ تنها با بازنگری، اندیشیدن از نو و عمیق شدن منتقدانه در همه ی وضعیت هاست که می توان پلشتی نومیدانه ای که در آن هستیم را فراموش کنیم و به آرمان ها و ارزش هایی بازگردیم که از ما ستانده شده اند. باومن که سرمایه داری و کمونیسم را به یک اندازه متهم کرده و هولوکاست و صهیونیسم و رژیم اسراییل را همزمان تقبیح کرده، اعتقاد راسخ دارد که باید به بازگشت پذیری خیرخواهی در جهان ایمان داشت و بر «رتروتوپیا» تاکید کرد. این متفکر بزرگ معاصر، معتقد است «جامعه ای آزادتر، برابرتر، دموکراتیک تر و زیست پذیرتر» یک امکان است که باید بر سر آن بایستیم. «رتروتوپیا»ی باومن فهم این نکته است که دو راه پیش روست: یا باید تمام جهان در اتحادی ژرف به سوی خیر نظر کنند و یا همدست شر شده و با مرگ انسان و جهان به تمدن بشری پایان دهند.