بعضی شعرها را که می خوانی، انگار سال هاست شاعرش را می شناسی. واژه هایش غریبه نیستند. حتی اگر به زبانی بیگانه نوشته شده باشند. اشعار اینگبورگ باخمن، در خوانش اول برای من این گونه بود. به تصویر کشیدن نگاه زنانه اش به جهان، صداقت و جسارتش در تجارب عاشقانه، بیان شکست ها و اندوه های زندگی خصوصی اش در شعر، مرا به تحسین واداشت. اما هنگامی که تصمیم بر ترجمه ی برخی اشعار او گرفته شد، بررسی دقیق تر آثار این شاعر و تحلیل واژه به واژه آنها، چهره ی دیگری از بانوی شعر اتریش را برای من آشکار کرد؛ چهرهای که تاریخ زخم هایی عمیق بر آن به جا گذاشته است. باخمن شاعر تاریخ است و از جغرافیایی می آید که زبان و مرز، همواره معنا و اهمیتی ویژه داشته اند. اشعار او نماینده فریاد نسلی است که جنگ، اشغال، تجاوز، شکنجه، مرگ و آوارگی را تجربه کرده اند.