روانشناسی یک از متهمان ردیف اول وضعیت بغرنج سدهی بیستم و بیستویکم است! آن هم به دلیل ازدیاد توهّم خودبیمارخواندگی روزافزون میان مردم در سرتاسر جهان. بسیاری از عالمان علوم اجتماعی و علوم تربیتی معتقدند که روانشناسی و روانشناسان برای دستیابی به جایگاه امروزشان و حفظ این جایگاه، هرگونه تفاوت رفتاری را به یک اختلال روانی نسبت داده و میدهند و موجب شدهاند از کودک دو سه سالهی بازیگوش یا غیر بازیگوش تا جوان و بزرگسال به هر عنوانی در قامت یک بیمار روانی بالقوه و بالفعل گنجانده شوند. گذشته از اینها نمیتوان این را نیز کتمان کرد که روانشناسی علمی نوپاست و درعین جوانی، دستاوردهای بسیاری داشته و برابر بسیاری از اختلالات واقعی ایستاده است، آن هم با معرفی، تجزیه و تحلیل و پیشنهادهای درمانی. امروزه روانشناسی چنان قدرتی دارد که کمتر کارمند، کارگر و حتی سیاستمداری در اکثر کشورهای دنیا میشناسیم که بدون گذراندن آزمایشهای روانشناسی، بتواند موقعیتی شغلی را تصاحب کند. کار روانشناسی به جایی رسیده است که حتی شخص انتخاب شده از سوی مجمع کاردینالها برای مقام پاپ اعظم کلیسای کاتولیک نیز باید آزمونهای روانشناسی را پشت سر بگذارد تا صلاحیتش تایید شود! اینها همه بخشی از ماجرای روانشناسی هستند و کتاب «روانشناسی روانشناسان» با مجموعهای از گفتگوهایی که «دیوید کهن» با سیزده روانشناس بزرگ تاریخ انجام داده است، این مباحث را مطرح و تجزیه و تحلیل کردهاست. روانشناسانی که در این کتاب با آنها گفتوگو شده، سه نفرشان برندهی نوبل هستند و باقی تاثیرشان در جهان علم حتی از آن برندگان نوبل نیز بیشتر و عمیقتر بودهاست. کتاب «روانشناسی روانشناسان» یک امکان ویژه و تازه است برای خواندن مجموعهی آرای مهمترین روانشناسان تاریخ، از «سندرا بم» و «نوآم چامسکی» گرفته تا «آنتونیو داماسیو» و «ویکتور فرانکل»، آن هم در قالب گفتوگوهایی عمیق و راهگشا.