از ابتدای آغاز به تحصیل تا بزرگسالی با نامهایی در تاریخ و فرهنگ ایران مواجه میشویم که حکیم خوانده میشوند. نامهایی چون فردوسی، فارابی، خوارزمی، بیرونی و ... همواره با پیشوند حکیم به ما شناسانده شدهاند و این پرسش هماره وجود داشته که چرا ایشان دانشمند، استاد یا عالم خوانده نمیشوند و به آنها حکیم گفته میشود؟ این پرسش یکی از مبناهای آغازین کتاب «مفهوم حکمت در تصوف و عرفان اسلامی» نوشتهی «پروانه عروجنیا»ست. معنای حکمت و چرایی اطلاق حکیم در فرهنگ ایرانی – اسلامی و تفاوتهای بنیادین آن با معنای حکمت در غرب و شرق، یکی از مهمترین مباحثیست که در این کتاب مطرح و بررسی میشود. روشن است که خردورزی و نیکاندیشی در همنشینی با گفتار و کردار نیکو، اسلوب مفهومیست که به آن حکمت ایرانی میگویند و حکیم ابتدای به ساکن باید این مهم را در خود داشته باشد تا بتوان حکمت را به او نسبت داد. کتاب «مفهوم حکمت در تصوف و عرفان اسلامی» که پژوهشی تاریخی نیز هست، مفهوم حکمت در فرهنگ ایران را در نسبتهایش با فلسفه و دین در طول تاریخ کهنش به بحث میگذارد و سعی میکند به کندوکاو در جنبههای گونهگون آن در طول تاریخش از سدههای پیش از اسلام تا قرون متاخرتر بپردازد.