سدههای بیست و بیستویک با ظهور فرقههای جدید شبهعرفانی، شمایل عجیبی پیدا کردهاست. پژوهشها نشان میدهند که در آغاز قرن بیستویکم فقط در آمریکا بیش از 3000 فرقهی نوظهور شبهعرفانی ظهور کردهاند. این گرایش به عرفانهای پستمدرن برآمده از هندوئیسم، بودیسم متأخر و امثالهم، تبدیل به یکی از عارضههای هزارهی سوم شده است. بازار بزرگ و مکارهی روانشناسی زرد، کتابهای موفقیت، معجزهگران، قورباغههای در گلو، پنیرهای بی جا و مکان، راهبان بی فراری و همهی آنها که قرار است عرض چند ساعت میلیاردرمان کنند، بلای جان انسان متمدن طراز نوین متولد شده در عصر منفعتطلبی و منفعتطلبان شده است! کتاب «جناب مستطاب حضور در لحظه(ذهنآگاهی)» به بخشی از همین ماجرا میپردازد. این کتاب به معرفی، تحلیل و نقد صنعت بزرگ و نظاممندی میپردازد که با تبلیغ و تشویق خلوتگزینی، حضور در لحظهی اکنون و این دست شطحیات، مردمان بیچارهی افسونزده را به این باور رساندهاند که هرچه هست و نیست درون خود شماست. این مخدر چندمیلیارددلاری سرمایهداری، با حجم تولیدات تبلیغی، کارگاهها و دورههای شبه آموزشیاش، چنان وسعت یافته که تعداد پیروانش از تعداد پیروان بودیسم نیز بیشتر شدهاست! درحالیکه این برداشت مبتذل و سودمحور، جز در شعار و بخشی از مناسک، هیچ ربطی به ریشههای ذن، بودیسم و غیره ندارد. «رونالد ای. پرسر» نویسندهی کتاب «جناب مستطاب حضور در لحظه(ذهنآگاهی)» با جدیتی شوخطبعانه نشان میدهد که چگونه این صوفیگری و عرفانمآبی دست چندم، مردمی که میتوانند به تغییر جهان کمک کنند و باید نسبت به پدیدههای پیرامونشان حساس و متعهد باشند را به موجوداتی بی تفاوت، منفعتطلب و خودخواه تبدیل کرده که اعتقاد راسخ پیدا کردهاند ریشهی همهچیز در خودشان است و سیستم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعهشان ربطی به این مسائل ندارد! «جناب مستطاب حضور در لحظه(ذهنآگاهی)» با روایتی عمیق، جذاب و خواندنی، حقیقت پشت افسانههای موفقیت، آرامش و ... در سایهی پیامهای دکانداران ذهنآگاهی، موفقیت و روانشناسی زرد را به بهترین نحو افشا میکند.