«بچهای که نمیخواست آدم باشد» را باید تقدیم کرد به همهی آنهایی که در زندگیشان یک عالمه خاطره دارند و یا هیچ خاطرهای ندارند! چون این کتاب داستان دو دوست به نامهای «بچه» و «آدی» است که «بچه» یک شتر کوچولوی عاشق خاطره جمع کردن و خاطره ساختن است و «آدی» یک بچهی آدم است که زیاد دوست ندارد خاطره بسازد و خاطره جمعکند! پس «بچهای که نمیخواست آدم باشد» را هم آنهایی که خاطره دوست دارند و هم آنهایی که دوست ندارند، میتوانند بخوانند و از داستان دوستی یک «شتر» که «بچه» است اما آدم نیست و یک آدم که بچه است ولی شتر نیست، لذت ببرند و کلی خاطره بسازند و چیز یاد بگیرند. قصهی «آدی» و «بچه» قصهی دوستی و یاد گرفتن دوست داشتن است، قصهی دوست داشتن همدیگر و خوب زندگی کردن است. «بچه» که قصهی کتاب «بچهای که نمیخواست آدم باشد» را تعریف میکند به ما میگوید که وقتی خیلی همدیگر را دوست داشته باشیم یک روزی میرسد که یکعالمهترین خاطرهها جمع میشوند و میتوانیم تا همیشه خاطره داشته باشیم.