«هوارد هاکس» و نبوغش در قریب به پنجاه سال فیلمسازیاش مشهود است؛ از هشت فیلم دوران صامتش، فیلمهایی که پس از ناطق شدن سینما ساخت و فیلمهایی که پس از ورود رنگ به سینما! تنوع ژانری فیلمهای او نیز نمودی دیگر از اوج خلاقیت و هوشمندی این قصهگوی بزرگ است؛ کمدیهای پارودی سرشار از ریزبینی و نکتهسنجیاش، نوآرهای سرشار از تعلیق و کشکمشاش، وسترنهای شورانگیز طناز و نفسگیرش و حتی فیلمهای حادثهای و ماجراجویانهاش که از بهترین نمونههای اکشن در همهی زمانها هستند! این حجم از تنوع و درعینحال نوآور بودن فقط از یک هنرمند/شاعر/تکنسین برمیآید به نام «هوارد هاکس». البته هاکس نیز همچون همکار فقیدش «جان فورد» با همهی پیچیدگیهای ذهنیاش، به دلیل اشرافش بر سینما، آن را چندان پیچیده نمیدید و ازهمینرو بود که این گفتار ساده از او هنوز یک متر و معیار درست است: «یک فیلم خوب مجموعهای از تعدادی نمای خوب و متوسط است بدون نمای بد که البته یکی از آن نماهای خوب، آخرین نمای فیلم است!» تنوع ژانریای که فیلمهای هاکس داشتند باعث شده بود بسیاری از منتقدان آنگلوساکسون او را جدی نگیرند، اما فرانسویها، ازجمله آندره بازن و شاگردانش در «کایهدوسینما» طبق معمول جلوتر از همتایان آمریکایی و انگلیسیشان دربارهی اهمیت هاکس گفتند و نوشتند و این شد که بعدتر مطالعات سینمایی به طور جدی به هوارد هاکس و عظمت کارش پرداخت. کتاب «سینما به روایت هوارد هاکس» روایت نقادانه و تحلیلی «جوزف مکبراید» از فیلمهای هاکس و دوران فیلمسازی اوست. مکبراید در این کتاب فیلم به فیلم پیش آمده و همراه با تصاویر و توضیحاتی موجز و کامل، اهمیت هاکس و دستآوردهایش برای تاریخ سینما را روایت کرده است. «سینما به روایت هوارد هاکس» یکی از نمونههای شاخصیست که باید هر دانشجو، فیلمساز تازهکار و علاقهمند جدی سینمایی آن را بخواند و برای آموختن طریقت سینما در والاترین وجهاش سر کلاس فیلمسازی هوارد هاکس بنشیند.