کتاب حاضر، داستانی است بر اساس واقعیت زندگی زنی که مردانه در مقابل زندگی ایستاد. «رها جوانبخت» تحصیلکرده رشته تئاتر و دوبلوری بازنشسته است. پس از آشنایی مختصری که با دختر همسایه پیدا میکند و از علاقه وی به هنر نویسندگی مطلع میشود، تصمیم میگیرد که با کمک او امانت و سفارش مادرش را بر جای آورد و خاطرات مادرش را با کمک او بنویسد. در داستان میخوانیم: «در سالیانی که اربابان بودند و زیردست آنها رعیتها، در منطقهای از رشت عمارتی بود باشکوه و بزرگ که «سالار خان» در آن حکومت میکرد، اربابی تندخو، جدی و باابهت. «سالارخان» که از زن اولش زری صاحب فرزند پسری نمیشد تصمیم گرفت که زنی دیگر اختیار کند که برای او فرزندی پسر بیاورد».