شهر گناه داستان زندگی دو دختر جوان را به طور همزمان پیش می برد. مهری دختری بیست ساله است که دل در گرو مردی متاهل دارد، مردی که برادرش برای او کار می کند و از همان نخستین بار که برق چشمان دخترک را دید با وجود داشتن زن و فرزند دلش برای او پر کشید تا آن جا که او را فراری داد تا به عقد پسرعمویش در نیاید؛ مهری با امید به داشتن زندگی آرام و آسوده با بهزاد همراه شد، غافل از این که هر آن بیش از پیش به نابودی نزدیک می شود. رونا زندگی سختی دارد، او با خانواده ی دایی اش زندگی می کند و روزگار بر او بسیار سخت گرفته است؛ اما هنگامی که پای دانیال به زندگی اش باز می شود، دختر تصمیم می گیرد با عشق او همراه شود و گذشته ی دشوارش را به فراموشی بسپارد؛ اما آیا سرنوشت این فرصت را در اختیارش می گذارد تا با عشق نفسی تازه کند، یا همه ی رویاهایش برباد می رود؟!