این کتاب روایتگر داستانی است پیرامون انسان ها و انتخاب های شان، انتخاب ها و تصمیماتی که گاه عواقبی بسیار ناخوشایند دارند و هیچ راه گریزی از آن ها نیست. نکیسا دختری جوان است که به خاطر عشق مقداد به زندگی پر زرق و برق و راحت خود پشت کرده و از خانه ای که چون قصری بزرگ بوده به جایی نقل مکان کرده که به زور به هشتاد متر می رسد؛ مقداد همسر اوست، مردی که رازی مخوف را درباره ی بیماری اش پنهان کرده و اکنون در حالی که فرزندش در وجود نکیسا رشد می کند، راز پنهانش آشکار شده است؛ او مبتلا به ایدز است و این بیماری را به نکیسای از همه جا بی خبر هم منتقل کرده است…