پناه جوان است و عاشق و دلداده پسری که از کودکی در حال و هوای یکدیگر بزرگ شده اند، پسری که همیشه حمایت او را داشته، آیهان. آیهان هم در دلدادگی چیزی کم از پناه ندارد، او خوب می داند که پناه بهترین پناه است برای قلب تب دارش، اما رسم و رسوم است و قید و بند خانوادگی که مانع می شود ارتباطی خارج از چارچوب خانواده با دختر دلخواهش شکل بدهد. پسر باید برای گذراندن دوره ای کوتاه مدتی را خارج از کشور سپری کند، پس تصمیم می گیرد در نامه ای مختصر از علاقه خود به دختر عمویش بگوید، اما این نامه به جای این که راه را برای نزدیک شدن به پناه باز کند خود مانعی بزرگ می تراشد بر سر راه این عشق.