زمانی بسیار طولانی در اواسط دههی هفتاد شمسی، روزنامهها و جراید مختلف ایرانی پر بودند از ماجراهای قتلهای زنجیرهای! البته این قتلهای زنجیرهای با آن قتلهای زنجیرهای مشهور که شاعران، نویسندگان و روشنفکران را هدف گرفته بود فرق داشت و انگار چون قاتل فقط زنان را میکشت و نه چند روشنفکر بیچاره را، بیشر در تیررس توجه بود و البته خیلی هم زودتر دستگیر شد و مثل آن یکی قتلهای زنجیرهای پادرهوا باقی نماند! فرایند دستگیری، بازجوییها و محاکمهی «غلامرضا خوشرو کورانکردیه» مشهور به «خفاش شب» به عنوان یکی از مخوفترین ماجراهای جنایی تاریخ ایران تا آن زمان، مدتها خوراک رسانههای ایرانی بود و درنهایت هم به جز افشای قتلها، اعترافات و مجازات قاتل، خیلی چیزها ناگفته و ناشنیده باقی ماند و بسیاری از زوایای این ماجرا روشن نشد. «سیامک گلشیری» با کندوکاو در اسناد مختلفی پیرامون این قتلها و زندگی و شخصیت قاتل، رمان «خفاش شب» را نوشته است. درواقع کنجکاویهای شخصی گلشیری او را به ابعاد تازهای این شخصیت رسانده که با مایههای داستانی قابل تأمل، کتاب را به یک رمان جنایی – روانشناختی تبدیل کرده که جنبههای بسیار قوی نقد اجتماعی نیز در آن وجود دارد و همین مشخصهها موجب شده کتاب «خفاش شب» به اثری متفاوت در ژانر خودش بدل شود.